ارادت علی شریعتی به دشمنان اسلام
چند سخن دیگر از شریعتی نقل می شود تا روشن گردد با وجود آنکه وی سعی دارد خود را شیعه خاص علی علیه السلام جا بزند، چگونه ارادتمند غاصبان حق آن حضرت است. وی می گوید:
پیغمبر گفته است: هیچ کس را به اسلام نخواندم که در پذیرش درنگی نکند، جز ابوبکر که تردیدی نکرد. اسلام شناسی / چاپ طوس / ص617
این فضیلت تراشی درباره ایمان و سبقت در اسلام، همانند همان فضیلت تراشی درخصوص سدّالابواب در خصوص ابوبکر است. وقتی قرار است در تاریخ گویی، خود نظریه سازی صورت گیرد؛ چنین می شود که شریعتی انجام داده است. در ماجرای اسلام آوردن حضرت علی علیه السلام بر خلاف متون متقن، می گوید که آن حضرت شبی را برای پذیرش اسلام مهلت خواست؛ اما همان ثانیه اول که اسلام بر ابوبکر عرضه شد، وی پذیرفت. این سخن حقیقتا سخنی گزاف است؛ چرا که خود ابوبکر هم به خوبی و روشنی می دانست که حضرت علی علیه السلام بر او مقدم و افضل است و بارها در اجتماع های گوناگون مدینه فریاد زده بود که «مرا رها سازید، چرا که من بهترین شما نیستم و تا زمانی که علی در میان شماست».6 تاریخ گواه است که ابوبکر از سرناچاری و استیصال اسلام آورد!
ارادت و محبت شریعتی نسبت به خلیفه دوم نیز چنین بروز می کند:
سال ششم با اسلام عمربن خطاب و حمزه، اسلام قوّت گرفت. اسلام شناسی / چاپ طوس / ص144
وقتی تاریخ را ورق می زنیم، صفحه ای وحتی سطری دال بر شجاعت و دلیری خلیفه دوم نمی یابیم. درباره رشادت های حمزه سخن فراوان است، امّا رشادتی از خلیفه دوم ذکر نشده که بواسطه اسلام آوردن او، اسلام قوت یافته باشد. همین جناب شریعتی نیز به این مسئله اعتراف دارد که خلیفه دوم شخصیتی ترسو بوده، اما ناچار است که برای مدح خلیفه سخنی خلاف هم شده بتراشد و بگوید. وی می گوید:
جنگ احد، حمزه و علی از آغاز کنترل صحنه را در شمشیر خویش داشتند و صفوف قریش را همچون گله گاوان وحشی به سوی هم می راندند. سپس حمزه کشته شد. عثمان فرار کرد. عمربن خطاب نیز فرار کرد. طلحة بن عبیدالله فرار کرد. ابوبکربن ابی قحافه فرار کرد. اسلام شناسی / چاپ طوس / ص179
این سخنان روشن می کند که چگونه بواسطۀ عمربن خطابی که از جنگ فرار می کند، اسلام می تواند قوّت بگیرد!؟ شریعتی در کتاب «مردی از ربذه» هم، فضیلتی دیگر را برای خلیفۀ دوم می تراشد، که قلم از بازگویی آن شرم دارد.7
اگر سایر آثار شریعتی را هم بررسی کنیم، ارادت های دیگری از او نسبت به غاصبان حق حضرت علی علیه السلام می بینیم که بسیار نابخردانه و ناشیانه صورت گرفته است. مجال سخن کوتاه است ونمی توان در این کوتاه به تک تک لغزش های وی اشاره کرد، اما برای سخن پایانی به این نکته بسنده می کنیم.
و این سخنان علی شریعتی است که خلیفه دوم را خدمتگذار اسلام معرفی می کند:
عمر مردی است بر خلاف ابوبکر، خشن و متعصّب و بسیارجدّی و به اصطلاح اروپایی ها عنصری است اصولی. در اجرای آنچه عدل می داند و اصل، کمترین نرمشی و گذشتی ندارد. خدماتش در اسلام روشن تر از آن است که به توصیف واستدلال نیاز داشته باشد. ورود او به جمع اندک یاران محمد در مکه، آنان را نیرومند ساخت. اسلام شناسی / چاپ طوس / ص427
این کلمات ، جملات کسی است که خود را شیعه خاص علی علیه السلام می داند و در برابر دروغ های تاریخی که دیگران درباره خلفا بافته اند، زانوی ادب زده است. کاش او قبل از گفتار و یا نوشتار، اندک مطالعه ای در باب مسائل دینی و تاریخی می نمود، تا این قدر آسمان به ریسمان نمی بافت و در اشتباهات غوطه ور نمی شد.
جهالت، ریشه اشتباه است و آن کس که نمی داند باید سکوت کند، و گرنه از مدار حق خارج می گردد. تمام سعی این سطور در این بوده تا برخی گفته ها و نوشته های ناصحیح جناب دکتر علی شریعتی را بازگو سازد و بیان کند که او بر خلاف ادعایش که خود را شیعه ارزشمندی می داند، با قلم و گفتار سبب کج فهمی در مکتب و تاریخ اهل بیت علیهم السلام شده و با خلفای غاصب بیعت نموده است. این گفته ها مشتی بود از اشتباهات شریعتی که نمونه خروار است و بررسی و بازگویی تمام کج فهمی ها و کج گویی ها فرصت مفصلی را می طلبد که فعلا مقدور نیست. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.