نظر علی شریعتی در مورد حضرت علی علیه السلام
شریعتی در بینش اسلامی خود سابقه علی علیه السلام را در بت پرستی خلاصه نموده و چنین می نویسد :
علی وارد خانه می شود ، محمد و خدیجه ، شاید برای نخستین بار در برابر الله به نماز ایستاده بودند و به رکوع و سجود می رفتند . علی که هنوز چنین حرکاتی را نمی شناخت ، شگفت زده می نگریست ، انتظار می کشید تا محمد و خدیجه نمازشان را سلام دادند .
- در برابر که به سجده می روید ؟
- در برابر الله که مرا به رسالت مامور کرده است تا مردم را به او بخوانیم ، از تو می خواهم که به او بگروی و به رسالت من ایمان آوری ، سپس او را به انکار بتان دعوت کرد و آیاتی را که رسیده بود بر او خواند .
علی گرچه هنوز پسر بچه ای هشت ساله است و تحت تکلف محمد و به او سخت ایمان دارد ، اما مردی که جرثوه اش را با استقلال و استقامت سرشته اند ، نمی تواند بدین سادگی عقیده ای را بپذیرد و یا به دروغ بدان تظاهر کند ، گفت : «به من مهلت دهید تا در آن بیندیشم و با پدرم اوطالب مشورت کنم» اطاق را ترک کرد و یکراست به سوی خوابگاه خویش رفت و شب را در اندیشه این دعوت گذرانید ، آیاتی را که محمد بر او خوانده بود ، محمد را ، و رسالتش را ، بتان را ، الله را ، همه را در مغز جوانش مسجم می کرد ، هجوم این اندیشه ها او را تا سحرگاه بیدار نگاه داشت و صبح بر محمد وارد شد :
«به مشورت با پدرم نیازی ندارم ، خداوند در کار آفرینش من با ابوطالب مشورت نکرد و من نیز برای پرستش او نیازی به مشورت با ابوطالب ندارم ، دستش را در دست محمد گذاشت و از او خواست تا اسلام را بر وی عرضه کند !(اسلام شناسی چاپ طوس ص488)
شریعتی با این دیدگاه غلط خود ، سابقه علی علیه السلام را در بت پرستی خلاصه می کند ، اگر چه حافظه خود را نیز از دست داده و بعداًَ می نویسد : علی علیه السلام فرمود : خداوند در کار آفرینش من با ابوطالب مشورت نکرد .
مربی و تربیت کننده علی علیه السلام شخص شخیص پیامبر اسلام بوده است و طبق بیان علی علیه السلام ، وجود مقدس پیامبر اسلام از لحظه ای که از شیرخوارگی فاصله میگیرد ، تحت مراقبت بزرگترین فرشته ای از فرشتگان الهی بوده است که توسط او در مسیر الهی طی طریق نموده است ، چنان که در خطبه قاصعه نهج البلاغه نیز این حقیقت ذکر شده است .
بنابر حدیث نبوی ، امیرمومنان یک لحظه هم بت را پرستش ننموده ، چنانکه فرموده است :
سه نفر هیچگاه یک لحظه به وحی کافر نبودند : مومن آل یس و علی بن ابیطالب و آسیه زن فرعون .(بحارالانوار ج13 ص161 و ج14 ص273 و ج38 ص63و66)
در روایت دیگری پیامبر خدا(ص) چنین فرموده است :
سباق امتها سه نفر بودند که یک لحظه هم به خداوند کفر نورزیدند : حزبیل مومن آل فرعون ، و حبیب نجار صاحب یاسین و علی بن ابیطالب علی السلام که آن حضرت از آنها با فضیلت تر است . .(بحارالانوار ج14 ص273 و ج24 ص8 و ج38 ص225 و ج67 ص205 و سفینه البحار ج1 ص 509)
نه تنها پیامبر و علی علیه السلام موحد بوده اند ، بلکه اجداد آ«ها نیز هیچگاه بت پرست نبوده و همواره خداپرست بوده اند و همچنین اهل بیت آن بزرگوار نیز موحد بوده اند تا جائی که حضرت آدم علیه السلام به تعلیم جبرئیل و برای استجابت دعای خود ، خدا را به عظمت آن بزرگواران قسم می دهد .
علامه جوینی شافعی – دانشمند برجسته اهل سنت و جماعت – درحدیث قدسی در این زمینه چنین نقل نموده است :
آنان پنج نفرند و از اسم خودم پنج اسم برای انان مشتق نمودم ، اگر آنان نبودند ، نه بهشت خلق می کردم و نه جهنم را و نه عرش و نه کرسی و نه آسمان و زمین را و نه فرشتگان را و نه آأمیان را و نه جن را ، پس من محمود هستم و این محمد است و من عالی هستم و این علی است و من فاطر هستم و این زن فاطمه است ، و من احسان هستم و این حسن است و من محسن هستم و این حسین است ، به عزت خودم هیچ کسی در پیشگاه من حاضر نمی شود چنانچه به اندازه ذره ای از خردل ، دشمنی هر کدام از آنان را داشته باشد ، مگر آنکه او را داخل در اتش نمایم و باکی ندارم .
ای آدم اینها برگزیدگان من از میان خلق من هستند ، بواسطه آنان نجات می دهم و بواسطه آنان به هلاکت می رسانم . پس هنگامی که حاجتی به سوی من داشتی پس به اینان متوسل شو .(فرائد السمطین ج1 ص36و37 چاپ بیروت)
آنگاه پیامبر(ص) فرمود :
ما کشتی نجات هستیم ، پس کسی که وابستگی به ان داشته باشد ، نجات می یابد و کسی که از آن فاصله بگیرد ، به هلاکت می رسد ، پس کسی که حاجتی به سوی خداوند داشته باشد ، باید از طریق ما اهل بیت از خدا تقاضا کند .